به گزارش مشرق، دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا روز سه شنبه گذشته در جریان اولین سخنرانی خود در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد به عنوان رئیس جمهور، اظهارات تند و توهین آمیزی را نسبت به جمهوری اسلامی ایران مطرح کرد. ترامپ همزمان با طرح ادعاهای واهی و بی پایه و اساس علیه جمهوری اسلامی ایران، تلویحا تهران را تهدید به خروج واشنگتن از برجام کرد. اظهارات رئیس جمهوری تازه کار ایالات متحده اما با واکنش ها و انتقادات تندی از سوی جامعه جهانی مواجه شد. علاوه بر این، دستگاه خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز واکنش قاطعانه به ادعاهای وقیحانه دونالد ترامپ، نشان داد.
در همین ارتباط و همچنین در خصوص جنایت های اخیر بودایی ها و دولت و ارتش میانمار علیه اقلیت مسلمان و بی دفاع روهینگیا در این کشور، گفتگویی را با دکتر «مراد عنادی» کارشناس سیاسی و تحلیلگر مسائل استراتژیک انجام دادهایم که مشروح آن در ادامه آمده است.
*همانطور که می دانید، دونالد ترامپ رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا در جریان سخنرانی خود در هفتاد و دومین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد، اظهاراتی سرتاسر کینه توزانه و جنگ طلبانه را به ویژه علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح کرد. ارزیابی کلی شما از نطق ترامپ در سازمان ملل چیست؟
اگر ما به رویه برگزاری نشست های مجمع عمومی سازمان ملل طی سال های گذشته نگاهی بیندازیم به خوبی درخواهیم یافت که سخنرانی ترامپ، چه از لحاظ شکل و چه از لحاظ محتوا، به طور کامل در تعارض با پروتکل های مرسومِ دیپلماتیک در نشست های بین المللی بود. از لحاظ شکلی به این دلیل که وی به زمان بندی مرسوم در نطق های بین المللی توجه نکرد و خارج از قاعده سخن گفت؛ درست مانند قذافی.
نکته دوم این است که از لحاظ محتوا، در سخنان ترامپ، رویکردهای استکباری و امپریالیستی، یکجانبه گرایی و فرافکنی موج می زد؛ به گونه ای که این سخنان با هیچیک از قوانین و مقررات بینالمللی همخوانی نداشت. اظهارات ترامپ همچنین با روح منشور سازمان ملل متحد نیز در تضاد بود؛ منشوری که مروج صلح و امنیت در جهان است. اما آنچه که ترامپ مطرح کرد، در واقع دامن زدن به خشونت، افراطی گری و جنگ طلبی در نظام بین المللی بود.
*بخش عمده ای از سخنان ترامپ در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد به طرح ادعاهای بی پایه و اساس علیه جمهوری اسلامی ایران اختصاص یافت. به نظر شما علت اصلی حملات لفظی تند رئیس جمهوری آمریکا علیه ایران چیست؟
علت بخش عمده ای از این اظهارنظرهای ضد ایرانی به بحث روان شناسی شخصیتی خودِ ترامپ و همچنین مشاورانش باز می گردد؛ مشاورانی که عمدتا از نوع نئومحافظه کار هستند؛ یعنی مشاورانی که در مقایسه با مشاوران بوشِ پسر، بسیار افراطی تر هستند. از لحاظ روان شناختی، ترامپ خود نیز پتانسیل رفتارهای افراطی را دارد. بنابراین بکارگیری ادبیات نامناسب از سوی ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل عمدتا به همین مسأله باز می گردد.
از سوی دیگر، نقش لابی صهیونیسم در نحوه اظهارات ترامپ در سازمان ملل را نباید نادیده گرفت. ادبیات ناپسند ترامپ تنها مورد تأیید و تشویق هیأت صهیونیست حاضر در صحن مجمع ادبیات ترامپ تنها مورد تأیید هیأت صهیونیست قرار گرفت و ما شاهد بودیم که کشورهای مختلف و حتی کشورهای اروپایی با سخنان ترامپ همراهی نکردندعمومی سازمان ملل قرار گرفت و ما شاهد بودیم که کشورهای مختلف و حتی کشورهای اروپایی با سخنان ترامپ همراهی نکردند. لذا می توان نتیجه گرفت که لابی صهیونیستی هم در بکارگیری چنین ادبیاتی مؤثر بوده است. در مجموع ترامپ با شلوغ کاری و متهم کردن جمهوری اسلامی ایران، به سیاست دیگر رؤسای جمهور سابق آمریکا عمل کرد.
دولتمردان ایالات متحده آمریکا با فرافکنی و امنیتی جلوه دادن فضای نظام بین الملل و معرفی یک کشور یعنی جمهوری اسلامی ایران به عنوان مخل امنیت جهانی، به دنبال آن هستند تا زمینه مناسب جهت پیشبرد اهداف خود را فراهم سازند و بازار تسلیحاتی خود را رونق بخشند.
* ترامپ در سخنرانی خود در سازمان ملل بار دیگر علیه توافق هسته ای میان ایران و کشورهای ۱+۵ سخن گفت و از آن به عنوان یک توافق شرم آور یاد کرد. علت اصلی مخالفت دولتمردان آمریکایی با برجام چیست؟
معتقدم که به این مسأله باید به صورت عمیق تری نگاه کرد. در عرصه سیاست های اعلامی، آمریکایی ها می گویند که ما توافق برجام را بد می دانیم و به دنبال خروج از آن هستیم. با این حال، در سیاست عملی، واشنگتن تلاش می کند تا ایران را وادار به خروج از برجام کند تا بدین ترتیب هزینه های نقض این توافق، در نزد افکار عمومی و نظام بین المللی به دوش ایران بیفتد. آمریکاییها برای پیشبرد این هدف تحریم های فرعی علیه ایران تصویب کردند تا برجام را بی خاصیت کنند.
با این حال، به نظر می رسد که مطرح کردن مسأله خروج از برجام بیشتر یک تاکتیک باشد تا یک تصمیم جدی و عملیاتی. آمریکا بیشتر تلاش می کند تا از طریق اعمال تحریم های فرعی و جانبی، عملا برجام را بی خاصیت جلوه دهد.
*در اظهارات اخیر رئیس جمهوری آمریکا در سازمان ملل شاهد آن بودیم که موجودیت کره شمالی توسط ترامپ مورد تهدید قرار گرفت. آمریکا در حالی برخورداری کره شمالی از تسلیحات هستهای را محکوم می کند که رژیم صهیونیستی نیز از مقادیر زیادی از این تسلیحات برخوردار است. علت این دوگانگی در سیاست خارجی واشنگتن چیست؟
مسأله ای که آمریکایی ها به ویژه پس از اتمام جنگ سرد آن را دنبال می کنند ـ که البته تاکنون شدت و ضعف داشته است ـ این است که آنها سعی دارند تا خود را به عنوان پلیس جهان معرفی کنند. دولتمردان آمریکایی اینگونه القاء می کنند که آنها حافظ صلح و امنیت جهانی هستند. این درحالی است که طبق نص صریح منشور سازمان ملل متحد، این سازمان مسئول و متولی اصلی حفظ صلح و امنیت جهانی است و نه آمریکا.
همین رویکرد واشنگتن موجب شده است تا آمریکا در مسائل مختلفی ازجمله موارد مربوط به سلاح های کشتار جمعی ساز مخالف بزنند. آنها در خصوص مسائلی همچون مبارزه با تروریسم، مبارزه با مواد مخدر و وضعیت حقوق بشر، گزارش های سالانه صادر می کنند. ایالات متحده آمریکا از طریق به صف کردن مطالبات مختلف در زمینه های گوناگون، تلاش می کنند پایه های نظم امنیتی جهانی رو متناسب با خواسته های آمریکا پایه ریزی کنند که البته تاکنون موفق نبودند.
در بحث کره شمالی و مسأله هسته ای این کشور، یک نهاد مستقل بین المللی وجود دارد که خود واکنش نشان می دهد. آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای امنیت هم وجود دارند که واکنش های لازم را نشان می دهند. بنابراین، هیچ کشوری نمی تواند بگوید که ما فلان کشور را با خاک یکسان می کنیم و ... . این رویکرد با روح منشور سازمان ملل متحد در تعارض آشکار است. یک عضو سازمان ملل حق ندارد عضو دیگری را اینگونه تهدید کند. این نقض آشکار مقررات بین المللی است.
از سوی دیگر، اینگونه استنباط می شود که ترامپ عمدتا در بحث کره شمالی، بلوف می زند. دولتمردان آمریکایی بارها تهدید به جنگ با کره شمالی کردند اما هیچ اتفاقی در این زمینه نیفتاده است. آنها عملا اقدامی علیه کره شمالی نکردند. درهمین ارتباط، اخیرا یک نشریه فرانسوی به نام فیگارو نوشته است که عدم عملیاتی ساختن تهدیدات علیه کره شمالی نشان داد که آمریکا دیگر آن قدرت سابق را ندارد و بیشتر در سطح سیاست های شعاری حرکت می کند.
*درحال حاضر شاهد وقوع فجایع دردناکی در میانمار هستیم. اخیرا سازمان ملل متحد نشستی را برای رسیدگی به آخرین وضعیت میانمار برگزار کرده است. با این حال، متأسفانه اقدام عملی از سوی سازمان ملل برای توقف جنایتها علیه اقلیت روهینگیا اتخاذ نشده است. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
به نظر من سازمان همکاری اسلامی که ۵۸ کشور عضو آن هستند در کنار جنبش عدم تعهد باید یک دیپلماسی فعال را در نشست مجمع عمومی سازمان ملل در پیش بگیرند تا بدین ترتیب، این مسأله به صورت ویژه در شورای امنیت در دستور کار قرار گیرد. بدین ترتیب شورای امنیت نیز از دیوان کیفری خواهد خواست تا مقامات میانمار را به دلیل ارتکاب جنایت های ضد حقوق بشری محاکمه کنند. این مسیر باید طی شود. از سوی دیگر، درخواست از جامعه جهانی برای ارسال کمک های بشردوستانه به آسیب دیدگان و آوارگان روهینگیا نیز بخش دیگری از راه حل است.
کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل تأیید کرد که اکنون یک پاکسازی نژادی در میانمار در جریان است. اکنون همه حمایت ها از میانمار در حد شعار استما شاهد بودیم که کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل تأیید کرد که اکنون یک پاکسازی نژادی در میانمار در جریان است. اکنون همه حمایت ها از میانمار در حد شعار است. به جز جمهوری اسلامی ایران و یکی دو کشور دیگر، بقیه کشورها اقدام جدی انجام نداده اند. بهتر است از سوی سازمان ملل اقدام عملی برای حل و فصل مشکلات اقلیت روهینگیا صورت پذیرد. در غیر این صورت، حتی اگر ۱۰۰ بیانیه محکومیت نیز از سوی گوترش، دبیرکل سازمان ملل صادر شود، اینها دردی از مسلمانان میانمار دوا نمی کند.
*کشورهای اسلامی تاکنون اقدام عملی برای پایان دادن به جنایت ها علیه اقلیت مسلمان روهینگیا صورت نداده اند. این درحالی است که این کشورها می توانستند از طریق اعمال فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک، دولت میانمار را وادار به عقب نشینی از مواضع خود کنند. این مسأله را چگونه می بینید؟
کشورهای اسلامی دچار واگرایی و دودستگی شده اند و مواضع متحدی ندارند. اگر اراده ای در نزد کشورهای اسلامی وجود داشت، بدون شک این اراده در نشست اخر آنها در آستانه تجلی می یافت. اما کشورهای اسلامی در آستانه به صدور بیانیه اکتفاء کردند. اگر کشورهای اسلامی بخواهند از ابزار کافی برای تحت فشار قرار دادن دولت میانمار برخوردار هستند. طبق آمار و ارقامی که وجود دارد، میزان واردات میانمار بین ۲۵ تا ۳۰ درصد وابسته به کشورهای اسلامی است. کشورهای اسلامی از این طریق می توانستند از لحاظ اقتصادی دولت میانمار را تحت فشار قرار دهند. اما متأسفانه همچنان شاهد مواضع شفاهی کشورهای اسلامی هستیم.